تماشاخانه / کوچولوی خیال پرداز
پسرکی که او را با نام کوچولو صدا می زنند، همراه والدینش به یک خانه قدیمی می آیند. پدر کوچولو مدتی است که کار ثابتی ندارد و اوضاع اقتصادی خانواده به همین خاطر به هم ریخته است. پدر کوچولو مجبور شده است در این شرایط به کار موقت فروش لباس های دست دوم رو بیاورد که البته چندان درآن هم موفق نیست. به طوری که مادر کوچولو مجبور می شود در یک خواروبارفروشی به فروشندگی مشغول شود. کوچولو که پسرکی خیالاتی است موقعی که پدرش در حال حرس کردن شاخه های یک درخت است یک شاخه بریده شده را برمی دارد و گمان می کند که این شاخه یک آدم کوچولوست که می تواند با وی حرف بزند. کوچولو نام این شاخه را شاخه کوچیکه می گذارد و او را درخیال پردازی هایش با خود سهیم می کند با ورود دخترکی که کوچولو او را پرنسس می نامد آنها بازی های سه نفره شان را شکل می دهند و ...