تماشاخانه / شکلاتی پارسا پسر 13 ساله ایست که والدینش در اثر تصادف فوت کرده اند و او با پدر بزرگش زندگی می کرده است که او هم فوت کرده و حالا بهار خاله اش قیم اوست . پدر بزرگ برای پارسا یک کارخانه شکلات سازی به ارث گذاشته است ولی پارسا نمی تواند مسئولیت این کارخانه را بپذیرد و نامزد بهار سامان هم بخاطر منافعش می خواهد به یک خریدار کارخانه را بفروشد ولی بهار راضی نیست تا اینکه پارسا بخاطر قولی که به دوستش نگار که نوه حبیب آقا مباشر پدربزرگ است داده است نمی خواهد کارخانه را بفروشد و سعی می کند که کارخانه را از ورشکستگی نجات دهد . سامان هم به دو نفر از کارگران کارخانه پول داده که در کار پارسا خرابکاری بوجود بیاورند ولی پارسا مقاومت می کند ولی در نهایت آن دو کارگر نگار را که از کارهایشان سر در آورده در زیرزمین کارخانه زندانی می کنند و نگار هم که بیماری قلبی دارد حالش بد میشود که سامان او را پیدا کرده و نجاتش می دهد و نگار را به بیمارستان می رساند و بهار هم سامان را می بخشد و پارسا با فرمول جدید شکلاتی که پدر بزرگ برایش گذاشته کارخانه را نجات می دهد .